نوشته شده توسط : محمد

سلام به همگی.

مطلبای قبل رو حذف کردم...خودمم ازش خسته شده بودم.

تصمیم گرفتم از نو شروع کنم .هر کی دوس داره بهم  کمک

کنه هر مطلب قشنگی که داره  واسم بفرسته تا بزارمشون

یا تو قسمت نظرات واسم بذارید و یا عضو شید اونجا بذارین

موضوعش هر چی باشه اشکال نداره.....

ممنون میشم



:: بازدید از این مطلب : 539
|
امتیاز مطلب : 314
|
تعداد امتیازدهندگان : 102
|
مجموع امتیاز : 102
تاریخ انتشار : سه شنبه 5 بهمن 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد



:: بازدید از این مطلب : 481
|
امتیاز مطلب : 289
|
تعداد امتیازدهندگان : 92
|
مجموع امتیاز : 92
تاریخ انتشار : پنج شنبه 7 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد

توجه كنين به اين چيستان!!!!

درست حدس بزنيد!!!!


مردي زني را بوسيد از او پرسيدند با او چه نسبتي داري؟

 

گفت مادرزن من با مادر شوهر اين زن مادر و دخترند

 

مرد با زن چه نسبتي دارد؟

 

(ارسال شده توسط علی)




:: بازدید از این مطلب : 463
|
امتیاز مطلب : 286
|
تعداد امتیازدهندگان : 90
|
مجموع امتیاز : 90
تاریخ انتشار : چهار شنبه 6 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد
شروع ترم       >>>>>>>>>>     

یک هفته بعد از شروع ترم >>>>

دو هفته بعد از شروع ترم >>>>>>>>

قبل از میان ترم >>>>>>>>>       

در طول امتحان میان ترم >>>>>>>>>>

بعد از امتحان میان ترم >>>>>>>>

قبل از امتحان   >>>>>>>>>  
پایان ترم                   

اطلاع از برنامه پایان ترم >>>>>>

۷ روز قبل از پایان ترم  >>>>>>>>

۶ روز قبل از پایان ترم    >>>>>>

۵  روز قبل از پایان ترم >>>>>>>

۴ روز قبل از پایان ترم >>>>>>>>>

۳روز قبل از پایان ترم >>>>>>

۲ روز قبل از پایان ترم >>>>>>>>

شب قبل از امتحان >>>>>>>>>

1 ساعت قبل از امتحان >>>>>>>>

در طول امتحان >>>>>>>>

هنگام خروج از    >>>>>> 

سالن امتحان  



:: بازدید از این مطلب : 483
|
امتیاز مطلب : 264
|
تعداد امتیازدهندگان : 85
|
مجموع امتیاز : 85
تاریخ انتشار : چهار شنبه 6 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد
خاطرات مدرسه.. آقا مدیر

هیچ وقت نشده بود هیچ معلمى به من توهینى کند یا خداى نکرده از طرف اولیاء مدرسه اسائه ى ادبى چیزى به من بشود، چون طاقتش را نداشتم که نازک تر از گل بشنوم یا کسى به خودش اجازه بد هد به من بگوید بالا چشمم ابروست، یعنى همیشه طورى رفتار می کردم که همه رعایتم را مى کردند و احترامم را نگه مى داشتند. نمره هایم هم همیشه هیجده نوزده بیست بود، همین خودش بهترین دلیل بود براى این که نور چشمى آقا ناظم و عزیز دردانه خانم معلم ها باشم .



آن روز قرار بود آقا مدیر با آن شکم گنده و عینک ته استکانی اش که از پشت آن چشم هایش دو دو مى زد و نگاهش آدم را مثل مار می گزید، با آن خط کش آهنى درازش که همیشه دستش بود و عشقش این بود که آن را با تمام قدرت بکوبد کف دست بچه هاى بى تربیت و رو دار و دستشان را آش و لاش کند، بیاید سر کلاس مان براى سرکشى به وضع تحصیلی و اخلاقى ما بچه وروجک ها- این تکیه کلام همیشگی آقا مدیر براى صدا کردن همه ى بچه مدرسه اى ها بود، تکیه کلامی که هیچ وقت از دهانش نمی افتاد و ورد زبانش بود- همیشه هم وقتى می آمد سر کلاس، می رفت می نشست پشت میز خانم معلم، دفتر کلاس را باز می کرد، ده دوازده نفر را الا بختکى صدا می کرد، می برد پاى تخته، ردیف می ایستاند، بعد شروع می کرد به سین جیم کردن و پرسیدن سوال هاى سخت سخت. از همان نفر اول یک سوال سخت می پرسید، اگر بلد بود که هیچی، اگر بلد نبود جواب بدهد، وامصیبتا، اول نگاهی چپ چپ و سرزنش بار به خانم معلم می انداخت، بعد خطاب به آن بچه ى بخت برگشته می گفت:

- کف دستت را بگیر جلوت، بچه وروجک!

و بعد با تمام زورى که توی مچ دستش داشت محکم می کوبید کف دست آن زبان بسته ی بخت برگشته و می گفت :

- برو بتمرگ فلان فلان شده.

و بعد بلند می پرسید:

- حالا کدوم وروجکی جواب این سوال را می داند؟

و آن هایى که می دانستند- که یا من بودم یا یکى دو نفر دیگر- دست بلند می کردند. و او از یکى مان، بسته به بخت و اقبالش می پرسید، اگر غلط جواب داده بود، می گفت:

- خفه! بیا اینجا دستت را بگیر جلوت. آن وقت به جاى یکى دو تا می زد کف دست آن فلک زده ى بخت برگشته، می گفت:

- یکیش براى اینکه بی خود دست بلند کردی ، یکیش هم به خاطر آن که جواب درست را بلد نبودی.

اگر هم درست جواب داده بودیم، صدایمان می کرد پاى تخته، یک دانه یواش و از سر ملاطفت و محبت با همان خط کش آهنی اش می زد به باسن مان و می گفت:

- آفرین به تو بچه وروجک با هوش، فقط بپا نشى خرگوش!

و این ضربه براى ما بچه ها شیرین تر از صدها ناز و نوازش بود و کشته مرده آن بودیم. چون اگر ده تا از این ضربه ها

می خوردیم، آن وقت آقا مدیر اسممان را یادداشت می کرد ، فردا صبح اول وقت ما را سر صف صدا می کرد و می گفت همه بچه ها برایمان سه بار بى بیب هورا بکشند و تشویقمان کنند.

بعد سوال بعدى را از نفر بعدى می پرسید و همین طور می رفت جلو تا بالاخره همه ى بچه وروجک هاى کلاس را یکى یک ضربه

خط کش مهمان می کرد، حالا یا از سر خشم و غضب یا از سر رافت و ملاطفت.



شب قبلش من تا صبح بیدار مانده بودم و تمام کتاب هاى درسی مان را یک دور از اول تا آخر دوره کرده بودم که هر سوالى آقا مدیر پرسید و کسى بلد نبود من دست بلند کنم ، جواب درست بدهم. کلی زحمت کشیدم و زور زدم تا خودم را بیدار نگه داشتم و نه فقط

سیاهى ها بلکه حتی سفیدى هاى کتاب های درسی را هم آنقدر خواندم که فوت آب شدم. یکی زدم توى سر خودم یکی توى سر کتاب تا بالاخره با هر خاک توسرى بود مطالب را فرو کردم توى کله ى از زور خستگى گیج و منگم. صبح هم زودتر از همه ى بچه هاى دیگر، حتى قبل از این که فراش مدرسه در را باز کند، پشت در مدرسه بودم.آنقدر شوق و ذوق داشتم که نگو و نپرس.آنقدر هیجان زده بودم که بیا و ببین.

بالاخره در حالى که دلم مثل سیر و سرکه می جوشید ساعت مقرر رسید و آقا مدیر آمد سر کلاسمان و طبق معمول اولین سرى از

بچه ها را برد پاى تخته و شروع کرد به درس پرسیدن.آنقدر سوال های سخت سخت مى پرسید که هیچ کدام از بچه ها بلد نبودند جواب بدهند و هى خط کش پشت خط کش بود که نوش جان مى کردند.خوشبختانه من جواب همه ی سوال ها را بلد بودم، اما از بخت بد هر چى دست بلند می کردم، آقا مدیر انگار تعمد داشت که مرا نبیند و صداى انکر الاصوات مرا که هى جز می زدم "" آقا ما بگیم"" نشنود و از من نپرسد.از آن هایی هم که دست بلند کرده بودند و می پرسید، هیچ کدام جواب درست نمی دادند و جز پرت وپلا چیزی نمی گفتند و آنها هم خط کش پشت خط کش بود که گواراى وجود می کردند. من از یک طرف دلم خنک می شد که آنهایی که الکى بدون آن که جواب درست را بلد باشند دست بلند می کنند و حق مرا می خورند، نقره داغ می شوند، از طرف دیگر آه از نهادم بلند می شد که چرا سوال های را که من به این خوبى جوابشان را بلدم و شب تا صبح بابت حفظ کردنشان نخوابیده ام و زحمت کشیده ام، آقا مدیر از من نمی پرسد و به جای من از این بچه بی سواد هاى فضل فروشی می پرسد که هیچ چیز بارشان نیست و جز پهن توى کله شان چیزی پیدا نمی شود.

بالاخره نوبت خودم شد و گذر پوست به دباغخانه افتاد و آقا مدیر اسم مرا هم قاطى یکى از گروه ها صدا کرد:

- برجعلی زهر مار زاده...

اشتباهش را تصحیح کردم:

- زهرمار زاده نه آقا مدیر. برجعلى زهوارزاده.

آقا مدیر سخت عصبانى از این فضولى من، با غیظ گفت:

- حالا هر کوفت و زهرمارى که می خواهد باشد... خر همان خر است فقط پالانش عوض شده... گیرم پدر تو بود فاضل ... از فضل پدر تو را چه حاصل؟ فضول را بردند جهنم، گفت هیزمش تر است.

من که حسابى از کت و کلفت هایی که آقا مدیر بارم کرده بود کنفت و خیط شده بودم با حالتى دمغ و بور رفتم جلو و اول صف ایستادم . نوبت من که شد آقا مدیر گفت:

- صد دفعه بگو روى رون لر مو داره .

فکر کردم اشتباه شنیده ام. با تعجب پرسیدم :

- چى بگویم آقا مدیر!؟

آقا مدیر با عصبانیت گفت:

- سوال را از بچه ی آدم یک بار می پرسند. اگر بچه آدمی جواب بده، اگر هم کره خرى که اشتباه اومدى اینجا، باید برى طویله.

در حالى که بغض گلویم را گرفته بود و کارد می زدند خونم در نمى آمد، سعى کردم جمله ای را که آقا مدیر گفته بود، به یاد بیاورم و تکرار کنم:

- لوی رون لل مو دا ره .... لوى لون رر مو داره ... روى لون رل مو داره ....

صدای خنده بچه ها مثل بمب در کلاس ترکید و همه از خنده منفجر شدند. من هم بیشتر از این نتوانستم ادامه بدهم و صمن بکم ایستادم زل زدم توی چشم آقا مدیر.

آقا مدیر گفت:

- خوب این یکی را که بلد نبودى جواب بدهى. اما چون دلم به حالت مى سوزد یک فرصت دیگر بهت مى دهم. حالا به این سوال جواب بده ببینم چى بار کله ات هست، پهن یا پاره آجر؟... خب بگو ببینم، مخترع آب کى بوده؟

داشتم از تعجب شاخ در مى آوردم. تا حالا نشنیده بودم که آب مخترع داشته باشد. مگر آب هم ساخته ى دست بشر است که مخترع داشته باشد.خواستم بگویم نعوذ بالله "" ذات حق تعالی"" ولی ترسیدم خوشش نیاید و عصبانى شود، بنابراین، فقط به گفتن این اکتفا کردم که:

- آقا مدیر ببخشید ها! ولى آب که مخترع نداشته!

آقا مدیر با غیظ به من تشر زد:

- تو دارى به من یاد می دهى که آب مخترع داشته یا نداشته، پسره ى جلنبر!؟ اگر مخترع نداشته، پس مثل تو از زیر بته سبز شده!؟

بعد باز ارفاق دیگری به من کرد و گفت:

- این هم آخرین فرصت... بنال ببینم مکتشف رادیو کی بوده؟

ناله ام به هوا رفت:

- رادیو که مکتشف نداشته آقا مدیر. شاید منظورتان رادیوم است، که آن را ماری کوری و عیالش پی یر کوری با هم کشف کردند.

- کور خودتی پسره ی جعلق! من منظور خودم را بهتر می دانم یا تو!؟ پسره ی مزلف! بیا جلو ببینم. تو بودی که هر سوالى من

می کردم هی دستت را مثل علم یزید می بردی بالا!؟ تو ریقوی مردنی بودی که فکر می کردی علامه دهری؟ حالا بهت ثابت شد که هیچ پخی نیستی؟ ثابت شد که توی کله ات به جای مخ ، پهن الاغ است؟ هان ؟ ثابت شد؟

بعد رو کرد به طرف بچه ها و گفت:

- وروجک ها بهش ثابت شد؟

همه ی بچه ها دسته جمعی و یک صدا گفتند:

- بععععله !

بعد آقا مرید رو کرد به من و گفت:

- حالا بیا جلو بز مجه!

من ترسان و لرزان در حالی که از وحشت به خودم می لرزیدم و کم مانده بود که خودم را خراب کنم، رفتم جلو. آقا مدیر نعره کشید:

- زودتر ...تن لش!!

بعد داد زد:

- دستت را بگیر جلوت. یاالله پسره ی حیف نون.

جای چون و چرا نبود و سنبه ی آقا مدیر خیلی پر زور بود.در حالی که تند و تند، توی دلم آیه الکرسی می خواندم و به خودم فوت

می کردم با ترس و لرز دستم را گرفتم جلویم و آن وقت چشمتان روز بد نبیند که آقا مدیر با خط کش کذایی اش افتاد به جانم، حالا نزن کی بزن. همینطور می زد و می گفت:

- این مال سوال اول که الکی دست بلند کردی، این مال سوال دوم... این مال سوال سوم....

همین طور می شمرد و می رفت جلو. دستم آش و لاش شده بود. جیغ می زدم و زوزه می کشیدم و شیون می کردم. وآقا مدیر بابت این ها هم می زد.

- این مال زبون درازیت... این مال بی ادبیت که به من جسارت کردی گفتی کوری ... این هم مال کولی بازی و ننه من غریبم بازی که در آوردی ، زار زار مثل دختر ها گریه کردی ... اینم مال این که مرد و مردانه کتکت را نوش جان نکردی. مگر نشنیده ای که جور استاد به ز مهر پدر؟

خلاصه آنقدر زد که خط کش کج شد و از شکل افتاد. بعد هم انگار خسته شده باشد، در حالی که نفس نفس می زد و سروصورتش مثل لبو قرمز و خیس عرق شده بود، گفت:

- برو بتمرگ سر جات، از جلو چشمم گم شو. برای امروزت بس است. بقیه اش طلبت تا یک وقت دیگر. تا تو باشی وقتی چیزی را

نمی دانی بی خود دست بلند نکنی.

من، در حالی که از درد مثل مار به خودم می پیچیدم و دنیا به چشمم تیره و تار شده بود رفتم سر جایم تمرگیدم.و به این ترتیب معنی تنبیه و تنبه را برای اولین بار به طور خیلی کامل و دقیق فهمیدم، و طعم تلخ تر از زهر مار مورد توهین و بی احترامی قرار گرفتن را براى نخستین بار با تمام وجودم چشیدم.

:: بازدید از این مطلب : 450
|
امتیاز مطلب : 273
|
تعداد امتیازدهندگان : 87
|
مجموع امتیاز : 87
تاریخ انتشار : چهار شنبه 6 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد
بیفستراگانوفه خالته، بخوری پاته نخوری پاته!
موش تو سوراخ نمی رفت ساید بای ساید به دمبش می بست!
آب در “آب سرد کن” و ما تشنه لبان می گردیم!
آب که سر بالا میره، قورباغه “هوی متال” میخونه!!!
پرادو سواری دولا دولا نمیشه!
نابرده رنج گنج میسر نمی شود — مزد آن گرفت جان برادر که کلاه برداری کرد
اسکانیا(scania) بیار باقالی بار کن!
گر صبر کنی ز قوره، لوپ لوپ سازی!
پاتو از پارکتت درازتر نکن!
هری پاتر آخرش خوشه!
قربون بند کیفتم، تا کارت سوخت داری رفیقتم!
گیرم پاپی تو بود فاضل — از فضل پاپی تو را چه حاصل
ندیدیم اورانیم ولی دیدیم دست مردم!
ادکلن آن است که خود ببوید — نه آنکه فروشنده بگوید
ماکرو ویو به ماکرو ویو می گه روت سیاه!
بزک نمیر بهار میاد آناناس با خیار درختی میاد!
یا منچستریه منچستری یا رُمیه رُمی(AS Rom)
سرش بوی پیتزا ی سبزیجات میده!!!
آنتی بیوتیک بعد از مرگ سهراب!



:: بازدید از این مطلب : 454
|
امتیاز مطلب : 269
|
تعداد امتیازدهندگان : 86
|
مجموع امتیاز : 86
تاریخ انتشار : چهار شنبه 6 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد
همین چند هفته پیش بود که یک ایرانی داخل بانک در منهتن نیویورک شد و یک بلیط از دستگاه گرفت.
وقتی شمارش از بلندگو اعلام شد بلند شد و پیش کارشناس بانک رفت و گفت که برای مدت دو هفته قصد سفر تجاری به اروپا را داره و به همین دلیل نیاز به یک وام فوری بمبلغ 5000 دلار داره
کارشناس نگاهی به تیپ و لباس موجه مرد کرد و گفت که برای اعطای وام نیاز به قدری وثیقه و گارانتی داره..
و مرد هم سریع دستش را کرد توی جیبش و کلید ماشین فراری جدیدش را که دقیقا جلوی در بانک پارک کرده بود را به کارشناس داد و رئیس بانک هم پس از تطابق مشخصات مالک خودرو بالاخره با وام آقا موافقت کرد آنهم فقط برای دو هفته
کارمند بانک هم سریع کلید ماشین گرانقیمت را گرفت وماشین به پارکینگ بانک در طبقه پائین انتقال داد.
خلاصه مرد بعد از دو هفته همانطور که قرار بود برگشت 5000 دلار + 15.86دلار کارمزد وام رو پرداخت کرد.
کارشناس رو به مرد کرد و از قول رئیس بانک گفت
" از اینکه بانک ما رو انتخاب کردید متشکریم"
و گفت ما چک کردیم ومعلوم شد که شما یک مولتی میلیونر هستید ولی فقط من یک سوال برام باقی مانده که با این همه ثروت چرا به خودتون زحمت دادین که 5000 دلار از ما وام گرفتید؟
ایرونی یه نگاهی به کارشناس بیچاره کرد و گفت: تو فقط به من بگو کجای نیویورک میتونم ماشین 250.000 دلاری رو برای 2 هفته با اطمینان خاطر و با فقط 15.86 دلار پارک کنم.



:: بازدید از این مطلب : 464
|
امتیاز مطلب : 254
|
تعداد امتیازدهندگان : 81
|
مجموع امتیاز : 81
تاریخ انتشار : چهار شنبه 6 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد

دو تا عراقی تو سنگر داشتن می جنگیدن، یکی به اون یکی می گه جاسم، جاسم، خون چه رنگیه؟ جاسم می گه: چی کار داری تو کارتو بکن. دشمن داره میاد. دوباره می پرسه جاسم، جاسم، خون چه رنگیه؟ می گه بابا تیر اندازیتو بکن. خلاصه دوباره بعد از چند دقیقه می پرسه: جاسم، جاسم، خون چه رنگیه؟ اگه زرده من زخمی شدم!


یا ابوالفضل چیست ؟ واژه ای که اصفهانی ها هنگام ورود مهمان، اردبیلی ها برای بلند کردن اجسام سنگین و لرها از آن در پیچها به جای ترمز استفاده میکنند.

 

دايناسوره به دوست دخترش ميگه مياي بريم سينما …ميگه نه!… مياي بريم شام.. ميگه نه! ..مياي بريم خونمون… ميگه نه!….. دايناسوره ميگه … به درک خوب همين کارارو کردي نسلمون منقرض شد ديگه!


یارو تو ماشینش آهنگ عربی گذاشته بود با صدای بلند. بهش گیر می دن می گه: ای بابا نمی زارید تو این ماه محرم یه قران شاد گوش بدیم!

یارو رو برق 3 فاز می گیره پرت می کنه بلند می شه می گه: اگه مردین یه فاز یه فاز بیاین جلو


یارو زن ژاپنی می گیره هی نگاش میکنه و میگه:

اگه خوابت میاد برو بخواب.


به دو دليل زنها فوتباليست نميشن:

1.عمرا 11 تا زن يجور لباس بپوشن
2.عمرا بازي بعدي همون لباس و بپوشن.



به یارو میگن بهترین شهر دنیا کجاست؟ میگه.سانفرانسیسکو میگن بنویسش میگه غلط کردم. قم


از غضنفر میپرسن نظرت راجع به زلزله چیه ؟

میکه طرح خوبیه ، تکان دهنده ست !


غضنفر میگه : خدایا حالا که ابر میفرستی بارون نمیاری !

منم وضو میگیرم نماز نمیخونم !


قلی داشته با اخم پولکی می خورده بهش میگن چته؟

میگه : والا ما هر حرفی بزنیم شما میگین قلی نمی فهمه …

ولی به خدا این چیپسا شیرینه!


از غضنفر می‌پرسن: بلدی پیانو بزنی؟! میگه: نه. ولی یه داداش دارم..... خب اونم! نه


غضنفر چهار تا قالب صابون می‌خوره تا به مرز خودكفایی برسه!


به غضنفر ميگن نظرت در باره ي توپ فوتبال چيه؟ يه كم فكر مي كنه ميگه:شطرنج گردالي..؟!


غضنفر یه تیکه آشغال مي پره  تو چشمش . می ره جلوی آينه  تو چشش فوت ميكنه. خانمش بهش ميگه ديوونه تو فوت نكن بذار اون فوت كنه!


به غضنفر میگن اگه یه دختر بهت پا بده چی کار می کنی؟ میگه خوب میدمش به یه جانباز!




:: بازدید از این مطلب : 467
|
امتیاز مطلب : 264
|
تعداد امتیازدهندگان : 89
|
مجموع امتیاز : 89
تاریخ انتشار : چهار شنبه 6 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد

اگر هر كشوري سريال يوزارسيف رو مي ساخت آخر داستان چه مي شد؟

 

آمريكا => يوزارسيف درخواست بانو زليخا رو مي قبوليد و همه چيز به خوبي خلاص ميشد...

 

كره => آخناتون دو تا شاهزاده داشت كه باهم سر يه دختر دعواشون ميشد كه تاجره و بعدشم همديگرو ميكشتن و آخر

 

سر هم يوزارسيف دختره رو ميگرفت!

 

هند => يوزارسيف تازه يه جايي كه عاشق شده بود، يادش مي افتاد كه يه پدري داره و در پي پدرش هم متوجه ميشه كه

 

پدرش از مادر او  يه بچه ي ديگه هم داشته! وقتي ميره برادرشو پيدا كنه مياد ميبينه كه در عشق شكست خورده و يكي

 

ديگه دختره رو گرفته!

 

روسيه => در حين فيلم يوزارسيف به انرژي هسته اي دست پيدا ميكنه و در رقابت با كاهنان معبد  آمون سعي ميكنن كه

 

يك انسان به فضا بفرستند و يوسف موفق ميشه با اختلاف 10 دقيقه يه مرد به ماه بفرسته...

 

مكزيك => يوزارسيف و آنخمائو (كاهن معبد) واي ميسن رو برو هم و آخناتن گيتار ميزنه و اون دو تا دوئل ميكنن و

 

كاهنان معبد هم واي ميسن تماشا... سر ساعت آنخمائو كشته ميشه!

 

اسپانيا => در حين فيلم 100 زوج عاشق با همديگه ازدواج ميكنن و در اين حين كاهنان و يوزارسيف فاميل ميشن و

 

همه چيز به خوبي و خوشي خلاص ميشه...

 

انگليس => كاهنان شبانه بوسيله ي تونل گندم ها رو كش ميرن و قهطي 3 سال زودتر شروع ميشه و دربدر يوزارسيف

 

از گشنگي ميميره و بعدشم كاهنان گاو پرست ميشن...

 

فرانسه => همينو بدونيد كه همه چيز اونطوري كه نميخواهيد تموم ميشه...

 

(ارسال شده توسط نیلوفر)



:: بازدید از این مطلب : 455
|
امتیاز مطلب : 295
|
تعداد امتیازدهندگان : 96
|
مجموع امتیاز : 96
تاریخ انتشار : چهار شنبه 5 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : محمد

اين هم اس ام اس هاي با حال لطفا نظر بديد
!هر شب برو کنار پنجره تا ستاره ها ببيننت . و دلشون بسوزه که ماهشون مال منه
--------------------------------------------------------------------------------------
خيلي بي مرفتي! خيلي نامردي! خيلي بي وفايي! خيلي بي جنبه اي!
آخه نامرد ما بايد از رو چي توز بفهميم موتور خريدي؟
--------------------------------------------------------------------------------------
هر وقت حس کردي همه ي  درها به روت بسته شده و دلت پر از غمه دستاتو تا جايي که ميتوني رو به آسمون بلند کن و با همه ي توانت بزن تو سرت!
--------------------------------------------------------------------------------------
با تولد دومين گوسفند شبيه سازي شده. ديگه نمي تونم بگم دنيا ديگه مث تو نداره!
--------------------------------------------------------------------------------------
ديروز : از پذيرفتن خانم هاي بدحجاب معذوريم!!! امروز: از پذيرفتن خانم ها، با شلوار کوتاه معذوريم!!! فردا : خواهشا با شلوار وارد شويد!
--------------------------------------------------------------------------------------
خوشبخت ترين پسر كسيست كه اولين عشق يه دختر باشد و خوش بخت ترين دختر كسيست كه اخرين عشق يك پسر باشد!
--------------------------------------------------------------------------------------
دنيا رو بد ساختن .. کسي را که دوست داري . تو را دوست نمي دارد .. کسي که تو را دوست دارد . تو دوستش نمي داري .. اما کسي که تو دوستش داري و اوهم تو را دوست دارد به رسم و ايين هرگز به هم نمي رسند و اين رنج است!
--------------------------------------------------------------------------------------
يه روز يه رشتيه با يه ترکه با يه تهرانيه با يه امريکاييه با يه ابادانيه با يه اصفهانيه با يه مکزيکيه با من تصميم گرفتيم بذاريمت سر کار!
--------------------------------------------------------------------------------------
سلام ... من از اداره برق مزاحمتون مي شم ... شما شاکي خصوصي دارين !!!! اخه برق چشماتون يه نفر رو کشته!
-------------------------------------------------------------------------------------
خرس ها با يک ظرف عسل خر مي شن . اسب با چند حبه قند . طوطي با تخمه . سگ با استخوان . راستي تو هنوز موز دوست داري !
------------------------------------------------------------------------------------
چيه فکر کردي يک 1 اس ام اس جديده ؟ يا فکر کردي کارت دارم ؟ نه بابا فقط مي خواستم بگم دوستت دارم!
------------------------------------------------------------------------------------
قلبمو هديه مي دم بهت . مواظبش باش . نه به خاطر اينکه قلبمه به خاطر اينکه تو توشي !
------------------------------------------------------------------------------------
گرگه ميره در خونه‌ي شنگول و منگول در ميزنه ميگه من مادرتونم. پي نوکيو ميآد در رو باز ميکنه ميگه ببخشين از اينجا رفتن!
------------------------------------------------------------------------------------
يه تيكه آهن محكم روي پاي يه اصفهاني ميفته داد ميزنه ميگه آااااااااااااخ كفشم!
------------------------------------------------------------------------------------
اگه چشمات پرسيد بگو نديدمش... اگه گوش هات پرسيد بگو نشنيدمش... اگه دستت لرزيد بگو مال سرماست... اما اگه دلت لرزيد به خودت دروغ نگو
دوستش داري!
-----------------------------------------------------------------------------------
تركه با كُت وزير شلواري تو خونشون نشسته بوده. ازش مي‌پرسند: واسه چي تو خونه كت پوشيدي؟ ميگه: آخه شايد مهمون بياد! ميپرسن: پس چرا ديگه زير شلواري پوشيدي؟! ميگه: خوب شايد هم نياد !
----------------------------------------------------------------------------------
تو را به اندازه تمام انگشتان دستم دوست دارم
ارادتمند شما مار !
----------------------------------------------------------------------------------
پدرم مي گفت عاشقي يك شب است و پشيماني هزار شب حالا هزار شب پشيمانم ;كه چرا يك شب عاشق نبودم.
----------------------------------------------------------------------------------
فقط اس ام اس دادم بگم سرت از بالش افتاده. سرتو بذار رو بالش!
----------------------------------------------------------------------------------
دستتو مشت کن. مشت کردي؟
حالا محکم بزن تو چشمم تا کور شم دوريتو نبينم....!
---------------------------------------------------------------------------------
دوستت دارم کمتر از خدا و بيشتر از خودم چون به خدا ايمان دارم و به تو احتياج!!
---------------------------------------------------------------------------------
شب براي چيدن ستاره هاي قلبت خواهم آمد. بيدار باش من با سبدي پر از بوسه مي آيم و آن را قبل از چيدن روي گونه هايت مي کارم تا بداني اي خوبم دوستت دارم
--------------------------------------------------------------------------------
نور دليل تاريکي بود و سکوت دليل خلوت، تنها عشق بي دليل بود که تو دليل آن شدي
-------------------------------------------------------------------------------
عشق کنار هم ايستادن زير باران نيست...!!! عشق اين است که يکي براي ديگري چتر شود و ديگري هرگز نفهمد چرا خيس نشد
-------------------------------------------------------------------------------
يه سنگ کافيست براي شکستن يه شيشه! يه جمله کافيست براي شکستن يه قلب! يه ثانيه کافيست براي عاشق شدن! يه دوست مثل تو کافيست براي تمام زندگي
-------------------------------------------------------------------------------
اگه يك روز فكر كردي نبودن يه كسي بهتر از بودنش چشمات و ببند و اون لحظه اي كه اون كنارت نباشه و به خاطر بيار اگه چشمات خيس شد بدون داري به خودت دروغ ميگي و هنوز دوستش داري
------------------------------------------------------------------------------
يه روز يك دختر زشت از دوست پسرش مي پرسه شباهت من با خورشيد چيه ؟
پسره مي گه : هر دوتاتون نمي شه مستقيم بهتون نگاه كرد .
-----------------------------------------------------------------------------
لرزش صدات ، برق نگات ، تپش قلبت ، نفس هاي تند و عرقي كه روي پيشونيت نشسته همه گوياي يه چيز هستن : تيروئيدت پركاره . برو دكتر
-----------------------------------------------------------------------------
قسمت ميوه در ميادين تره بار به شدت افزايش يافت .
قدر خودتت رو بدون هلو !!
-----------------------------------------------------------------------------
سلام اين اس ام اس صرفآ جهت يادآوري به شما براي مسواک زدن است
و ارزش قانوني ديگه اي ندارد . شب بخير .
-----------------------------------------------------------------------------
پا شو سرت از رو متکا افتاده پايين
-----------------------------------------------------------------------------
ببين عزيز دلم پاشو.............اگه پا نشي قهر ميکنما.........................خب دلم برات تنگ شده.......جون من پاشو..........پاشدي...................افرين عزيزم................حالا که پاشدي ماچم کن بگير بکپ
-----------------------------------------------------------------------------
سلام .... تو رو خدا ببخش...نمي‌خواستم اين موقع شب بيدارت كنم ..... واقعاً ببخش....سعي كن دركم كني ... من موبايلم گم شده زنگ بزن به گوشيم تا ببينم كجاست .شرمنده‌ام
----------------------------------------------------------------------------
خوش حالم که خوابي عزيزم
چون اگه بيدار بودي و مي دونستي از دلتنگي تو خوابم نمي بره حتما خوابت نمي برد
----------------------------------------------------------------------------
اين اس ام اس رو فرستادم فقط براي اينکه مشغول باشي و دست تو دماغت
نکني !!
---------------------------------------------------------------------------
صبح که از خواب پا ميشم نميتونم صبحانه بخورم چون به فکر تو هستم ظهر که نوبت ناهار ميشه نميتونم ناهار بخورم چون به فکر تو هستم شب که نوبت شام ميشه نميتونم شام بخورم چون به فکر تو هستم شب وقتي ميخوام بخوابم خوابم نميبره چون گشنمه
---------------------------------------------------------------------------
شرکت سوني سريعترين دوربين دنيا را ساخت .. اين دوربين مي تواند ازخانومها در لحظه اي كه دهانشان بسته است عكس بگيرد
---------------------------------------------------------------------------
امام جمعه اردبيل فرمودند :هنگام نوشيدن آب سه تا بسم الله بگوييد زيرا در آب سه تا جن هست . دوتا هيدروجن يکي اوکسي جن
---------------------------------------------------------------------------
ترکه ميره از ملاي محل ميپرسه: ببخشيد حاج آقا، با کفش ميشه نماز خوند؟ حاج آقا ميگه: نه برادر، نميشه. ترکه ميگه: ولي من خوندم شد
---------------------------------------------------------------------------
خونه اصفهاني آتيش ميگيره اس ام اس ميده آتشنشاني ميگيه به اين شماره ي كه افتاد زنگ بزانين تا بگم آدرس ام كجاست
--------------------------------------------------------------------------
به تركه ميگن مملكت خر تو خري شده . ميگه اره من 3 بار رفتم سربازي هيچ كس نفهميد
-------------------------------------------------------------------------
...................................................................................................................................................................................................................
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
الهي قربون چشات برم که دنبال اس.ام.اس ميگرده
--------------------------------------------------------------------------
به نيت 124000تا پيامبر صلوات بفرست و اين اس ام اس رو براي 124000نفر بفرست .انشاالله تا اخر اين ماه خبر خوشي از طرف مخابرات بهت مي رسه
--------------------------------------------------------------------------
ترکه با نامزدش ميره كافي شاپ ، گارسون مياد ميگه : چي ميل داريد براتون بيارم؟ دختره ميگه : دوتا كافه گلاسه لطفاً . تركه ميگه دوتا هم واسه من بيارين

اين دو نوشته چه فرقي با هم دارند؟ 1.هه هه هه هه هه هه 2.هه هه هه هه هه هه . . . . فرقشون اينه که در گزينه 1.گلمراد ميخنده ولي در گزينه 2.گلمراد گريه مي کنه

گفتم غم تو دارم گفتا چشت درآيد! گفتم که ماه من شو گفتا دلم نخواهد! گفتم خوشا هوايي کزباد صبح خيزد گفتا هواي گرميست! اَه اَه! عرق درآمد! گفتم دل رحيمت کي عزم صلح دارد گفتا برو به سويي، تا گلّ ني درآيد! گفتم زمان عشرت ديدي که چون سرآمد گفتا که اي واي ديرشد! داد مامان درآمد

 شعر جديد ايران :سرزد است افق مهر خوا وران فروغ بابا مربا بده بابا

يکي دلش واسه ماهي ميسوزه يکي واسه ماهي گير ولي کسي دلش واسه تو که سر قلابي نمي سوزه

 مي دوني علت كسوف و خسوف چيه ؟ ماه و خورشيد براي ديدنت دعوا مي كنن

به ترکه ميگن وقتي حضرت يونس رفت تو دهن نهنگ چي شد ؟ ترکه ميگه : يه سازماني تشکيل شد به نام يونس کو؟

عابر بانكهاي اردبيل را جمع مي كنند از مسئولش مي پرسن چرا جمع كردي مي گه: اينا بجاي پول گرفتن شمع روشن مي كردن توش

 برو به جهنم، چون فقط تو هستي كه ميتوني جهنم رو بهشت كني

 جيک جيک جيک جيک جيک جيک جيک جيک جيک جيک جيک يه جيک اضافه کن بفرست براي جوجه ي بعدي . ( ستاد سر شماري جوجه هاي آخر پاييز

 

 

(ارسال شده توسط علی رضا)



:: بازدید از این مطلب : 437
|
امتیاز مطلب : 327
|
تعداد امتیازدهندگان : 101
|
مجموع امتیاز : 101
تاریخ انتشار : چهار شنبه 4 بهمن 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد